Tuesday, January 30, 2007
توضيح
ميدونم اين نوشتههاي فارسي توي حاشيه وبلاگ به شکل خرچنگ قورباغه در اومده. به خاطر سوييچ کردن به بلاگر جديده. دارم نمنمک درستشون ميکنم، يه ذره طول ميکشه فقط، اون هم بهخاطر تنبلي.
Tuesday, January 23, 2007
روزمره
Thursday, January 11, 2007
برگشتیم
سلام!
ما از سفر 1 ماههمون به ايران برگشتيم و الآن به شدت در تلاش هستيم که با فقدان 2 تا مامان، 2 تا بابا، 3 تا برادر، چندين و چند خاله، عمه، عمو، دايي و خانوادههاشون، رفقاي زمان کودکستان و دبستان و دبيرستان و دانشگاه، ترافيک، دود، برف، ديزي و کوکتل پنيري کاله و و و کنار بياييم. که بايد اعتراف کنم حدودا 200بلکه هم 300 درصد انرژي من در اين يک هفته که از رسيدنمون به ولونگونگ گذشته، صرف همين پروسه کنار آمدن شده، حالا اينکه واقعا چهقدر در اين راه موفق بودهام قضاوتش با شما.
ايران زندگي مثل قبل جريان داره. مردم روز و شب توي برف و بارون يا زير آفتاب کمجون زمستون در حال برو و بيا هستند. تعداد ماشينها به طور محسوسي زياد شده. ترافيک شبانه ديگه فقط مختص تهران نيست، حداقل اينکه آمل و بابل و ساري هم ترافيک باورنکردني دارند. تهران پر از پل و بزرگراه جديد شده و پايه پلها رو به بدسليقهترين نحو ممکن پر کرده اند از حديث و شعار. کيکهاي شکلاتي بيبي هنوز هم خوشمزهاند ولي شيريني ترهاي لادن ميدون سرو از همه خوشمزهتره. دخترها مانتوهاي خيلي کوتاه ميپوشند و به جاي روسري کلاه و شالگردن سر ميکنند. پسرها مدل موهاي عجيب و غريب دارند. مهران مديري برنامه جديدش روشروع کرده و همه رو شبها پاي تلويزيون جمع ميکنه دور هم. همهچا پره از آخرين اخبار در مورد پرونده فيلم زهره و اعدام صدام و تحريم ايران.
اينجا زندگي همونطوره که بود. فقط هوا بهجاي اينکه تابستوني باشه بهاره است. مثل اواسط ارديبهشت ماه، زماني که آدما هواي عاشقي ميافته به کلهشون. مراکز خريد پر از آدمه و همه جا حراج سال نو است. دريا به شدت زيباست و ملت هميشه در ساحل ولونگونگ، شبانهروز در حال موجسواري و شنا هستند. سينماها فيلمهاي سرگرمکننده دارند و شهر و خوابگاه و دانشگاه پر از آدمهاي شاده. خلاصه که من چرا شاد نباشم؟ فقط يه کوچولوي ديگه بايد انرژي صرف کنم. J