از نيم‌کره جنوبی

Monday, July 31, 2006

سلام

بعد یه غیبت نسبتا طولانی،‌ الآن خیلی دلم می‌خواد بنویسم. علت ننوشتن ام صرفا، این بود که حرف خاصی برای گفتن نداشتم. نمی‌دونم شاید هم حرفهایی که دغدغه اون روزهام بودند شخصی‌تر از این محسوب می‌شدند که بتونم توی وبلاگ بگذارمشون. اصولا دچار این درگیری ذهنی‌ام که وقتی با اسم و رسم خودت وبلاگ می‌نویسی دایره نوشته‌هات محدود می‌شن به یه سری یادداشت روزانه از اتفاقات سطحی زندگی‌ات یا اخبار اجتماعی و سیاسی و چه می‌دونم علمی. منظورم اینه که وقتی به نام خودت وبلاگ می‌نویسی یا باید جسارت و ریسک کنی و از دغدغه‌هات بنویسی، ‌یا اینکه نوشته‌هات از تغییر و تحولات درونی‌ات دور می‌شن. انگار دست خود آدم نیست و ناخودآگاه خودسانسوری می‌کنه.

بگذریم. بگذارین یادداشت روزانه‌ام رو براتون بنویسم!
این روزها بعد از یه دوره طولانی سرما و بارون، کلی آفتاب داریم. با اینکه سرمای زمستون اینجا خیلی ملایمتر از ایرانه، ‌ولی همون6-5 ماه رو طول می‌کشه .گاهی روی آفتاب رو چندین روز نمی‌بینیم و حسابی خسته می‌شیم از زمستون.
اما از اخبار اینکه،‌ من دو تا کلاس حل تمرین توی UOW گرفتم و حسابی به خاطرشون هیجان‌زده‌ام. آخه این اولین باری است که دارم تدریس می‌کنم،‌ خودمم باورم نمی‌شه که تا حالا هیچ وقت جایی درس نداده‌ام.
دیگه اینکه ایران رفتن ما هم منتفی است و امیدواریم که بتونیم برای تعطیلات کریسمس بریم اون‌طرفا. کسی برای اون موقع برنامه ایران رفتن نداره؟
راستی "از سینما و دیگر شیاطین" حسابی فعال شده. اگه دنبال فیلم خوب برای دیدن هستید،‌ به اونجا سری بزنید.

سعی می‌کنم سریع‌تر آپ‌دیت کنم. دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود. چه حس خوبی داره نوشتن...

‡