مشاوره روان شناسی 2
امروز یکی از برنامههای اپرا وینفری ( که بعضا چیزهای خوبی توش پیدا میشه) رو نگاه میکردم که در واقع یه جور از این جلسات مشاوره عمومی بود. 3 نفر خانم موضوع بحث بودند که هر سه معتقد بودند به رابطه جنسی معتاد شدهاند و آمده بودند تا از اپرا خانم و روانشناسش کمک بگیرند. میگفتند که به هیچوجه دلشون نمیخواسته هیچکس از اطرافیانشون به این قضیه پی ببره. و از طرفی احتیاج مبرم به کمک دارند. خانم روانشناس هم اونها رو متوجه این کرد که این هم مثل بقیه موارد اعتیاد، در واقع بهانهای است برای از یاد بردن واقعیتهای دردناک زندگی و روبرو نشدن با اونا و اینکه بهتره از مشاوره تخصصی استفاده کنند و این جور حرفها.
خوب من درک میکنم که آدمها در جلسات خصوصی مشاوره از یکی از طرق پست پیش ( و مواردی که به ذهن من نمیرسه الآن) مشکلاتشون رو سبک کنند. ولی بعضی وقتها نمیفهمم که مطرح کردن مشکلات خصوصی توی یه جمع بزرگ و یا از طریق رسانههای جمعی چهجور حس رضایتی ممکنه به آدمها بده. مثلا این خانمها از چه چیز اینکه مشکلشون از تلویزیون پخش بشه حس رضایت میکردند؟ نکتهای که وجود داره اینه که در همهجای این دنیای امروزی ما، به طور عمومی زندگی جنسی بیش از حد فعال برای زنان ضد ارزش محسوب میشه. خانمهای مورد بحث هم به این قضیه واقفند و اعتیادشون براشون یه راز بزرگ محسوب میشده که نمیخواستند هیچکس بفهمه. حالا، چه انگیزه ای موجب شده که دلشون بخواد به این شیوه مشکلشون رو با عموم مردم در میون بگذارند؟ چه چیزی بهشون حس رضایت می ده؟
خوب من درک میکنم که آدمها در جلسات خصوصی مشاوره از یکی از طرق پست پیش ( و مواردی که به ذهن من نمیرسه الآن) مشکلاتشون رو سبک کنند. ولی بعضی وقتها نمیفهمم که مطرح کردن مشکلات خصوصی توی یه جمع بزرگ و یا از طریق رسانههای جمعی چهجور حس رضایتی ممکنه به آدمها بده. مثلا این خانمها از چه چیز اینکه مشکلشون از تلویزیون پخش بشه حس رضایت میکردند؟ نکتهای که وجود داره اینه که در همهجای این دنیای امروزی ما، به طور عمومی زندگی جنسی بیش از حد فعال برای زنان ضد ارزش محسوب میشه. خانمهای مورد بحث هم به این قضیه واقفند و اعتیادشون براشون یه راز بزرگ محسوب میشده که نمیخواستند هیچکس بفهمه. حالا، چه انگیزه ای موجب شده که دلشون بخواد به این شیوه مشکلشون رو با عموم مردم در میون بگذارند؟ چه چیزی بهشون حس رضایت می ده؟
شاید اینکه به ترس بزرگشون غلبه کردند و راز آزار دهنده شون رو نه تنها به اطرافیانشون بلکه به میلیونها آدم دیگه فاش کردند؟ یا چی؟
8 Comments:
ولله منم نميفهمم كه اگه اين يه رازه پس چرا علني ميشه، اگه اين خانوما واقعاٌ از اين مشكلشون ناراحتن پس چرا ميذارن انگشت نما بشن و همه راجع به مشكلشون بدونن؟! راستش من گاهي فكر ميكنم اينا از قصد ميان كه همه بدونن و شايد حتي از اين موضوع خوشحال هم بشن
By Anonymous, at 3:20 PM
sara in "ye" hat koshande ast!
By Yao, at 4:51 PM
salam
movafegham..faghat man dar morede film hendi hichi nemidoonam va neminevisam haa!
By Anonymous, at 10:41 PM
too america har moshkeli ro mishe ba pool hal kard... az jomle razi kardan khanoom ha be bayane masaele kamelan khosoosi zendegish dar moghabele TV.
ezat ziad
Farmoon... ;)
By Anonymous, at 1:40 AM
سلام. منم با جناب فرمون موافقم. یعنی تو این مدتی که اومدم این ینگه دنیا چنان شو هایی دیدم و میبینم که تا نبینید باور نمیکنید.
ولی وقتی فکر میکنید که با یک شب ضایع شدن به اندازه یک سال کار کردن درآمد داشته باشیدو فرداش هم همه یادشون میره چون یکی از شما بدترمیاد؛ من خودم هم ممکنه این کارو بکنم! به همین سادگی
-Abs
By Anonymous, at 3:28 PM
سلام من واقعا تو كف خيلي از اين برنامه هاي آمريكايي ميمونم كه چه جوري زندگي خصوصي خودشون رو به دست برنامه سازان ميدن.يعني بعد از پخش اين برنامه ديگه نميخوان زندگي كنند؟
خوشحال ميشم به منم سر بزني و اگه با تبادل لينك موافق بودي در خدمتم
By Anonymous, at 4:50 AM
بروبچ كجايين؟ چرا نمينويسين؟
By Laleh, at 5:47 PM
FOR SIAMAK... I really do not know why I remembered you when I watched this! ;) http://footballfever.blogfa.com/post-221.aspx
By Anonymous, at 5:21 AM
Post a Comment
<< Home