به آهستگی
هوا باز سرد شده. زير فواره قطرات آبداغ با دور آهسته، دور خودت ميچرخي. دستها، پاها، گردن ميچرخند با دور کند. زمان کند ميگذره، آب همهچيز رو ميشويد، غبار روز و خستگي و هر فکري که مغزت را مشغول کرده، مستي رو اما نه. مرزي است بين مستي و هوشياري، مثل فاصله بين خواب و بيدارشدن، وصفش ممکن نيست. به جهان ديگري تعلق داري، زمان کند ميگذره و همهچيز به آهستگي به رقص در ميآد.
7 Comments:
با سلام
ما هم اگه خدا بخواد تا 4 ماهه دیگه میایم اونجا...
هم دانشگاهی میشیم ...
موفق باشید و ایام بر شما خوش...
By Anonymous, at 2:49 PM
راستی : yek_avareh.persianblog.com
By Anonymous, at 2:50 PM
چه حس خوبي يعني ميشه اين طور بشه؟
By Anonymous, at 9:03 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
البته من فکر میکنم زمان تند از اون چیزی که ما تصورشو میکنیم میگذره
By Anonymous, at 10:07 AM
in avakhere november dar nimkoreye jonoobi mishe key be zamane ma shomalia?;)
By behrang, at 10:03 PM
bache oomadi khabaram koni haaa
By Anonymous, at 11:21 PM
Sareh khanoom chashm!
By PO, at 2:26 PM
Post a Comment
<< Home