و اما امروز
دلم برای کنج خلوت خانه کوچکمون تنگ شده بود. حالا نشستم همینجا توی کنج، لیوان چای توی دستم، به ابرهای صورتی غروب نگاه میکنم و به سوالهای بنیادی زندگی از قبیل "از کجا آمدهام”، "آمدنم بهر چه بود"، و "به کجا میروم آخر" فکر میکنم و آخرسر بلند بلند سر شکایت برمیدارم که "ننمایی وطنم؟"
درست وسط این سرگیجه فلسفه آلود عرفانی باید تصمیمگیری کنم که آیا دوست دارم برای دیدن "داوینچی کد" برم دانشگاه (آخه دانشگاه ما یه سینما داره که با فاصله یکی دوماهه از سینماهای شهر فیلمهای روز رو به قیمت دانشجویی به نمایش میگذاره و ما هم حالش را میبریم. ببخشید که این پرانتزها رو این وسط باز میکنم، اه کلا زندگیام پر شده از پرانتزهای باز و بسته و نیمهباز و غیره.)؟
ذهنم مجموعه اتفاقاتی رو که از زمان جلای وطن در زندگیام رخ داده دوره میکنه و چند لحظه قدرت پردازش و ارزیابیاش رو از دست میده. یادم میافته که بارها با بیخیالی تکرار کردهام که بهایی که نسل مهاجر ما داره میپردازه بیوطنی است در ازای امکانات تحصیلی و حقوق و آزادی اجتماعی بهتر و بیشتر. همیشه این گفتهام رو با فلسفهبافی در مورد بیمعنا بودن مفهوم "وطن" ساپورت کردهام و سعی کردهام قبول کنم که مرزهای دور هر "کشور" را اختراع کردهاند برای اینکه منافع مشترک مفهوم پیدا کند و قابل دفاع بشود و زندگی قابل تعریفتر.
وقت خلوت، حسها و تعلقاتم همه این اراجیف منطقی ای رو که به هم بافتهام به مسخره میگیره و بهم میفهمونه که چهقدر اسیر همه چیزهایی هستم که توی اون وطن به خورد بافتهای جسم وجونم رفته. که هرچهقدر هم بدونم که "وطن" یک مفهوم قرادادی است باز هم توان آزاد شدن از حس تعلق به ایران رو ندارم. بله، بیوطنی تجربه دردناکی است، مثل سرگیجه دائمی میمونه. مثل تمایل دائمی به سقوط.
خوب فکر میکنم که جواب اینکه از کجا آمدهام و به کجا میرسم و چگونه، رو حالاها نفهمم ولی خوب تکلیف وطن رو که گویا روشن کردهام. الآن دیگه باید زودتر این مبحث رو جمعبندی کنم تا به سرویس دانشگاه برسم. میخوام داوینچیکد رو ببینم آخه، بلکه این سرگیجه رو چند ساعتی فراموش کنم.
درست وسط این سرگیجه فلسفه آلود عرفانی باید تصمیمگیری کنم که آیا دوست دارم برای دیدن "داوینچی کد" برم دانشگاه (آخه دانشگاه ما یه سینما داره که با فاصله یکی دوماهه از سینماهای شهر فیلمهای روز رو به قیمت دانشجویی به نمایش میگذاره و ما هم حالش را میبریم. ببخشید که این پرانتزها رو این وسط باز میکنم، اه کلا زندگیام پر شده از پرانتزهای باز و بسته و نیمهباز و غیره.)؟
ذهنم مجموعه اتفاقاتی رو که از زمان جلای وطن در زندگیام رخ داده دوره میکنه و چند لحظه قدرت پردازش و ارزیابیاش رو از دست میده. یادم میافته که بارها با بیخیالی تکرار کردهام که بهایی که نسل مهاجر ما داره میپردازه بیوطنی است در ازای امکانات تحصیلی و حقوق و آزادی اجتماعی بهتر و بیشتر. همیشه این گفتهام رو با فلسفهبافی در مورد بیمعنا بودن مفهوم "وطن" ساپورت کردهام و سعی کردهام قبول کنم که مرزهای دور هر "کشور" را اختراع کردهاند برای اینکه منافع مشترک مفهوم پیدا کند و قابل دفاع بشود و زندگی قابل تعریفتر.
وقت خلوت، حسها و تعلقاتم همه این اراجیف منطقی ای رو که به هم بافتهام به مسخره میگیره و بهم میفهمونه که چهقدر اسیر همه چیزهایی هستم که توی اون وطن به خورد بافتهای جسم وجونم رفته. که هرچهقدر هم بدونم که "وطن" یک مفهوم قرادادی است باز هم توان آزاد شدن از حس تعلق به ایران رو ندارم. بله، بیوطنی تجربه دردناکی است، مثل سرگیجه دائمی میمونه. مثل تمایل دائمی به سقوط.
خوب فکر میکنم که جواب اینکه از کجا آمدهام و به کجا میرسم و چگونه، رو حالاها نفهمم ولی خوب تکلیف وطن رو که گویا روشن کردهام. الآن دیگه باید زودتر این مبحث رو جمعبندی کنم تا به سرویس دانشگاه برسم. میخوام داوینچیکد رو ببینم آخه، بلکه این سرگیجه رو چند ساعتی فراموش کنم.
11 Comments:
hmmm...man jaaye to boodam, baraye didane davinci code, ta sare kooche ham nemiraftam..!
mohem tarin ghesmate postet in bood digeh, mage na?!!
By behrang, at 11:17 PM
migan zendegi faghat 100 sale avalesh sakhte, badesh hame chiz dorost mishe...
How long have you been out of Iran? You will get used to the home sick feeling eventually.
ezat ziad
Farmoon.... :)
By Anonymous, at 12:53 AM
سلام و درود بر این گوشه زلال که دست نوشته هایش صمیمی اند....خوشحالم از آشناییش....آرزوی موفقیت دارم.....یا حق
By Anonymous, at 8:57 PM
salaam
nemidoonam cheraa man ham in rooza hamash falsafi misham!!
By Anonymous, at 3:59 PM
salam.emshab up mikonam sar bezan..
rasti mano link nmikonin man kheili vaghte linketun kardam...
khoshhal misham nazaretuno dar morede tabadole link bdoonam
www.raminbiotech.persianblog.com
By Anonymous, at 10:46 PM
پس راسته که احمدی نژاد چون نتونست بنزین رو تو ایران کوپنی کنه ، عوضش اینترنت رو تو استرالیا جیره بندی کرده...وگرنه خاله سارا تنبل که نیست که دیر به دیر آپ کنه...نه؟؟
By behrang, at 5:02 AM
سلام ...
جدآ زندگانی امروز ما پر از پرانتزهای گاه و بی گاه و بسته و باز شده ،پر از شرح،پر ازپی نوشت برای وقایع.....با من موافقید که داستان وطن،در خاطره من و شما است نه مرزهای محدود و نامحدودش و به حتم انسان بدون خاطره یعنی.....درود بر شما .....یا حق
By Anonymous, at 8:37 PM
gore pedare vatan man vasat delam tangide
By مردی بی هم کلاس, at 3:13 AM
merci az hamdeli haa toon.
By PO, at 11:19 AM
Looking for information and found it at this great site... » » »
By Anonymous, at 6:56 PM
Keep up the good work »
By Anonymous, at 7:25 PM
Post a Comment
<< Home