از نيم‌کره جنوبی

Saturday, March 11, 2006

شصت

پرده نخست: يه جورايی، به طور خيلی ذاتی و درونی و ته‌نشين‌شده‌ای، فکر می‌کنم شصت سالگی مرز پيريه! مثلا چند سال پيشا شصت‌وچندساله‌ها پدربزرگ‌هام بودند، يا شوهرخاله‌ام اخيرا شصت سالش شد، و خيلی مثال‌های ديگه. ولی مثلا اگه کسی پنجاه‌وچند سالش باشه (حتا به ازای چند=9!) نمی‌دونم چرا اصلا فکر نمی‌کنم پيره.
پرده دوم: امشب زنگ زديم به بابام که تولدش رو بهش تبريک بگيم. وقتی داشتيم با شوخی و خنده حساب می‌کرديم که چند سالشه و به عدد پنجاه‌وپنج رسيديم، يه دفعه جمع و تفريق آن‌لاين مزخرفم خوب شد و ناخودآگاهم، به طور خودکار، تفاوت اندک پنجاه‌وپنج و شصت رو حساب کرد و با يه پتک کوبيد تو سرم... يادم نمياد چه جوری سر صحبت رو هم اوردم و گوشی رو دادم به سارا تا بتونم سر فرصت از کما خارج بشم.

‡

6 Comments:

  • من راجع به دیگران دقیقا همین مرز رو دارم... که گهگاه وحشتناکه... به خصوص برای عزیزای آدم... ولی نکته در اینجاست که این مرز برای خودم همیشه سی سالگی بوده... و شمارش معکوس از بیست و پنج سالگی شروع شده... من پیرم! پیر شی.

    By Anonymous Anonymous, at 8:52 AM  

  • منم بايد سال ديگه همين محاسبه‌ رو انجام بدم و به عدد صفر برسم...

    By Blogger Laleh, at 4:17 PM  

  • اميدوارم كه پدرتون سالهاي سال سالم و سلامت باشن. حالا جالبه كه براي من از بچگي سن 30 سن پيري بوده و من الان فقط يكسال راه دارم تا پيري. با اجزازه به وبلاگتون لينك دادم

    By Anonymous Anonymous, at 6:36 PM  

  • سلام سارا جون:
    چه خبرها ؟ چند وقت پيش از افرا شنيدم كه عروس شدي اگه اشتباه نكنم.نمي دونستم رفتي استراليا . بابا مي خوايم همسايه شيم پس. ما هم داريم بار و بنديلمون و مي بنديم و مي آيم اونجا. اگه فرصت كردي برام يه ايميل بزن. ببينم اونجا ها چه طوريه.

    By Anonymous Anonymous, at 9:30 PM  

  • راستي يادم رفت اصل موضوع را بگم . هزارها تبريك و مبارك باد براي عروسيت. انشاالله كه هميشه خوشحال تر از قبل باشي.

    By Anonymous Anonymous, at 9:31 PM  

  • "yeki" ye nafar nist ke manfi khales bashe yeki kole

    By Blogger مردی بی هم کلاس, at 5:09 AM  

Post a Comment

<< Home