عصر جمعه
عصر يک روز يکشنبه پاييزي. نشستهام پاي کامپيوتر و در ذهنم حسهاي عصر جمعههاي پاييزي را بيدار ميکنم، زماني که هوا تازه خنک شده و هنوز خيلي زود تاريک نميشود. آفتاب ملايم اما روشن، جلوي دلتنگ شدنت را ميگيرد. باد که از پنجره باز ميزند تو، سرماي نورسيده را حس مي کني. ته دلت از تصور صبح زود بيدار شدن فردا مور مور ميشود ولي يادآوري ساعتهاي باقيمانده روز تعطيل خوشت ميکند. ذهنت را از همه چيز خالي ميکني و ميسپريش به معجزه لحظات، به تماشاي برگهاي رنگارنگ که باد ميرقصاندشان. به حسي که ته ته دلت را روشن کرده، حس خوب در خانه بودن...
5 Comments:
سلام. چه عجیبه که اینجا داره کم کم بهار میشه و اونجا پاییز
:)
By Anonymous, at 6:49 PM
khob be salamatiiiii raftin khoone jadid, bahd yaani gooshe sheitoon kar cheshesh koor internet dar + messenger dar shodin?
By Anonymous, at 9:21 PM
خیلی قشنگ بود. :)
By Anonymous, at 9:58 PM
عالي بود!!!
By Laleh, at 3:59 PM
salam
khooneye jadid mobarak..telefon jadid ( va gharib!) mobarak...digeh? ;)
saretoon khalvat shod? mikham baaz ye matlabe cinemaii benevisam..zaheran shoma ke vaghte cinema raftan felan nadashtin :)
take care..
oh raasti....golrokh ro daarim khoshbakht mikonim.... :D
By Anonymous, at 9:46 AM
Post a Comment
<< Home