از نيم‌کره جنوبی

Tuesday, January 31, 2006

بسته پستي و كتاب

من امروز حسابي شنگولم چون صبح رو با دريافت يك بسته بسيار هيجان‌انگيز از ايران شروع كردم. اگه دور از خانه و كاشانه زندگي مي‌كنيد، مي‌دونيد كه آدم چه حالي پيدا مي‌كنه وقتي بي‌خبر از همه جا در رو باز مي‌كنه و آقاي پستچي مهربان رو مي‌بينه با دست پر و منتظر امضا.

راستي اين برام خيلي جالب بود. اين آقاي پستچي ما يه كامپيوتر جيبي داشت كه باهاش باركد بسته پستي رو خوند و اون رو وارد بانك اطلاعاتي‌اش كرد، بعدش هم من بايد با اين قلم‌هاي باريك، روي نمايشگرش رو امضا مي‌كردم. مساله اينه كه اينجا آنچنان مملكت high tech اي نيست و اين جور وسايل خيلي گرونند.

چند وقته كه هيچ كتابي نخوندم و الآن در فقر فرهنگي به سر مي‌برم. دوستان اهل فرهنگ و تمدن، چي توصيه مي‌كنيد كه آدم بخونه؟ من اين كتاب‌هايي رو كه آن‌لاين موجود هستند، تهشون رو آوردم و ديگه هم حوصله اين "ادبيات مهاجر" رو ندارم. لطفا از كارهايي كه اخيرا خونديد بگيد كه ما هم مستفيض بشيم.

‡

2 Comments:

  • سارا جونم اينم مال ادبيات مهاجرته: فريدون سه پسر داشت/ عباس معروفي... خونديش؟

    By Blogger Laleh, at 4:40 PM  

  • salam dige update nemikonin?

    By Anonymous Anonymous, at 4:57 PM  

Post a Comment

<< Home