از نيم‌کره جنوبی

Saturday, July 14, 2007

سلام

امروز دیگه نمی‌تونم در برابر وسوسه مقاومت کنم، دلم برای نوشتن تنگ شده. مقاومتم برای این بود که نمی‌دونم می خوام باز، بعد این هم بنویسم یا نه.

این مدته مقدار زیادی کار کرده‌ام، فیلم دیده‌ام (دقیق‌تر البته: سریال) و الآن هم 3 هفته ای هست که مشغول سفرم. 10 روز دیگه باید برگردم خونه و دوباره مشغول شم به زندگی معمولم. چند ماه گذشته ام رو خیلی دوست داشته ام. این روزهای سفر روهم؛ که هم لذت کشف پدیده های نو رو داشته، هم مزه دیدن دوستان قدیمی در فضاهای نو. با اینکه همیشه موقع ورود به فضاهای جدید حس غربت می کنم، سفر رو خیلی دوست دارم و این سختی‌اش رو تحمل می‍‍‌کنم در مقابل لذتی که بهم دست می ده وقتی به مرزی می رسم که نم نمک چیزهای نو و غریب باهام آشنا و مهربون می‌شن. کوچه‌ها، آدم‌ها، اشیاء... سفر آدم رو بزرگ می‌کنه، حس می کنی که دنیا در عین عظمتش، دست یافتنی و ملموسه و ترس‌هات از ناشناخته‌ها کمتر.

فکر کنم باز هم برگردم و بنویسم. :)

‡

3 Comments:

  • چقدر من دوست داشتم این متنت رو سارا... :)

    By Blogger Mojtaba, at 11:46 AM  

  • امیدوارم که سفر خوش گذشته باشه و این قدرت بهتون داده باشه که بتونید بنویسید.موفق باشید

    By Blogger سپنتا, at 1:35 PM  

  • سلام سال نو مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشی برات ارزوی سلامتی میکنم همیشه شاد باشی به وبلاگ من هم سر بزنید

    By Anonymous بتول, at 5:21 PM  

Post a Comment

<< Home